تاریخ : سه شنبه 93/6/11 | 6:25 عصر | نویسنده : احیا هوشیار
همه چیز در جهان برای بودن آدمی است
و درد این است که بودن, خود برای چیست؟
چه خنده آورند آنها که بودن خویش را در جهان,
ابزار چیزی کرده اند
که خود ابزار بودن آنهاست!
و چه بسیارند آدمیانی که,
در این گردونه ابلهانه دور می زنند
تاریخ : سه شنبه 93/6/11 | 6:16 عصر | نویسنده : احیا هوشیار
خدایا
در برابر آنچه انسان ماندن را به تباهی می کشد, مرا با "نداشتن" و "نخواستن" رویین تن کن؛
همه ی بدبختی های انسان بابت همین دو چیز است, چون:
داشتن؛ انسان را محافظه کار و ترسو می کند
و خواستن؛ آدم را بزدل و چاپلوس
تاریخ : سه شنبه 93/6/11 | 6:9 عصر | نویسنده : احیا هوشیار
چه بسیارند کسانی که همیشه حرف می زنند بی آنکه چیزی بگویند
و چه کم اند کسانی که حرف نمی زنند اما بسیار می گویند
تاریخ : سه شنبه 93/6/11 | 5:57 عصر | نویسنده : احیا هوشیار
تنها هرزه را سنگسار میکنند. غافل از آنکه شهر پراز فاحشه های مغزی است
وکسی نمیداند که مغزهای فاحشه ویرانگرترند تا تن هرزه...!!!؟؟؟
تاریخ : دوشنبه 93/6/10 | 2:9 عصر | نویسنده : احیا هوشیار
صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!
.: Weblog Themes By Pichak :.